حميدرضا
در سال 1340 در شهر تهران متولد شد، مادر از
همان بدو تولد آيات الهي را در گوشش زمزه نمود و او با ياري
صاحبالزمان (عج) و در سايه عنايات حضرت حق پرورش يافت .در سن 6
سالگي جهت آموختن علم به مدرسه رفت.سالهاي آخر دبيرستان بود که
امام خميني به مبارزه با شاه برخاست.او نيز به خيل خروشان
تظاهرکنندگان پيوست. پس از پيروزي انقلاب به عضويت کميته انقلاب
اسلامي درآمد و چندي بعد لباس سبز سپاه پاسداران را بر تن نمود.
مطالعه کتب مذهبي، علمي و انجام ورزشهاي کاراته، فوتبال و واليبال
از جمله علاقمنديهاي او بود. جنگ تحميلي زرچيني را به جبهه هاي
نبرد کشاند و او چند مرتبه از ناحيه پا و گوش مجروح شد و سرانجام
در تاريخ 11/12/1362 در عمليات خيبر در جزيره مجنون بر اثر اصابت
تير دوشکا به قفسه سينه با فرياد يا
زهرا (س) ، يا مهدي (عج)، يا حسين (ع)، در سن 22 سالگي، در حاليکه
معاونت گردان حبيببنمظاهر را بر عهده داشت به جمع آسمانيان پيوست.
پيکر پاکش را 14 سال بعد در تاريخ 26/4/1376 در بهشتزهرا
(س)،قطعه 50 _رديف 7 _شماره 68 ،به خاک سپردند.
حقير حميدرضا زرچيني (کربلايي)
فرزند محمد، شماره شناسنامه 3467،
متولد 1340 تهران ،هماکنون اين وصيتنامه را در کمال عقل و شعور
به رشته تحرير درميآورم و اعتقادات خود را به مباني قرآن و سنت
محمد (ص) و اهلبيتش و نظام جمهوري اسلامي ايران ابراز کرده و به
دين اقرار ميکنم:«اشهدانلا الهالاالله و اشهد ان محمد
رسولالله و اشهد ان عليا وليالله» نيز اعتقاد دارم به رجعت ... و
هماکنون در اين برهه از زمان ،نداي هل من ناصر ينصرني از زبان پير
عشق، تقوي مجسم ،ملکه در قالب انسان ،سالک جماران و به قولي که بر
حق هم گفتهاند، نداي حسين زمان به گوش ميرسد و جوانان حزبالله
يا جندالله ،به اين ندا لبيک ميگويد .وصيت به پدر و مادرم و امت
شهيدپرور و ايثارگر ايران، پدر و مادر عزيز و مهربانم!
همانطور که
20 سال پيش خدا
مرا به شما به امانت سپرد و شما مرا بزرگ کرديد و
الحق که از هيچ کوششي دريغ نکرديد و درآن هنگام مرا با قنداق سفيد
بستيد،
هماکنون صاحبش امانتش را ميخواهد و شما با همان دستها
مرا با پارچه سفيد (کفن) به صاحب اصليش بازگردانيد.... اما امام،
به والله قسم امام يک نعمت الهي است و ما حزباللهيان تا آخرين
قطره خون خود را ،در راه هدفش که همان مکتب محمد (ص)است ،نثار
ميکنيم. او از سلاله پاک حسين (ع) و ابراهيم ثاني است، برادران و
خواهراني که عاشق اين مکتب هستيد ،خود را با کتابهاي اسلامي که
صدها فقيه و فيلسوف و عالم زحمت کشيدهاند ،انس دهيد و با آنها دست
دوستي دهيد. ...اطيعوالله و اطيعوالرسول و اوليالامر منکم،به
تبليغات عوامل خارجي شرقي و غربي گوش فرا ندهيد و از
سازمانهاي
بينالمللي همچون سازمان ملل متحد صلح نوبل، عفو بينالمللي و
کليساي واتيکان خوف به خود راه ندهيد، چه پروندهاي اين سازمان همه
تاريک و کثيف است
.... وصيت ميکنم بر سنگ قبرم نوشته شود:«عشاق
اگر لقاي تو را آرزو کنند، بايد ز خون خويشتن اول وضو کنند»
24/2/1361
حميدرضا علاقهاي به ازدواج نداشت با اصرار او را به مجلس خواستگاري
برديم، اما وقتي برگشتيم مخالفت کرد و گفت:«نميتوانم ازدواج کنم، من
شهيد خواهم شد .چرا بايد يک نفر را به خودم علاقمند کنم» روزيکه براي
آخرين بار عازم جبهه بود، از شادي در پوست خود نميگنجيد. حتي بند يکي
از پوتينهايش را نبست اعتقاد داشت : بايد اسلام را زنده نگه داريم بايد
به اسلام بگوئيم که اين وظيفه ماست بايد برويم و به دنيا بگوئيم که
مذهب تشيع اين است و ما تا ريختن خونمان ميايستيم و اين وظيفه شرعي
ماست. حرفهاي شما با
شهيد
كد پايگاه ما:
با قرار دادن
اين كد در قالبتون فقط موقعي كه وارد پايگاهتون ميشيد سايت
ما باز ميشه وبه ما مي پيونديد,
اگر كد رو در قالبتون گزاشتي لينكتو برامون ارسال كن
تا ماهم ضمن اينكه ادرستو در پايگاهمون قرار مي ديم يك
دومين مجاني irبرات
ارسال
مي كنيم