sسلام
وصلوت بر حضرت محمدي وامام شهدا .اين هفته متعلق به تمامي
جان بر كفان به بهترين هاي اين سر زمينه
كه به واسطه توفيق خدا وند ان ها راه با
شهادت در راه خودش
به حضور طلبيد وچه زيبا طلبيد وهمچنان جامندگان در بحت وصال
يارانشان مانده اند .به نمايندگي از همه
شهداي 8سال دفاع مقدس اين هفته اختصاص
داريم به خطه سلحشوران استان
اردبيل
اميدواريم اين كوچك را خدا وند از ما نوكران
شهدا بپزيرد وما
را هر چه بيشتر در راه اشاعه فرهنگ
شهادت ياراي
نمايد...اميدواريم در محشر زماني كه همه مي گريند مارا به واسطه اشكهاي
مادران شهدا ببخشند...اميدواريم بتوانيم
به چشمان جوانان نسل اول انقلاب كه براي من وتو رفتند
نگاهي بكنيم....اين هفته تقديم مي كنيم
به :همسر پسران ودختران
شهيد
:
بنام علي محمد زاده
تاريخ تولد :1339.نام پدر :رحمان.تاریخ شهادت : 26/10/1365.محل تولد :اردبيل /اردبيل.طول مدت حیات :26.محل شهادت :شلمچه.مزار شهید :بهشت زهرا (س)
قطعه 53، رديف 5
در سال
1339
در استان اردبيل خانوادهاي کشاورز
به ياد امام علي (ع)
نام کودکشان را بنامعلي نهادند. مهر اهل بيت بر دل او با مداحي
پدرش رحمان محمدزاده مهر گرديد و روح پاکش پرورش يافت. تا کلاس سوم
جهت ادامه تحصيل به
تهران
عزيمت نمود و در فرصتهاي مناسب براي کمک به روستا بازميگشت.
او براي تأمين هزينه
تحصيل روزها در سازمان قند و شکر کارگري ميکرد و شبها به مدرسه
ميرفت تا بالاخره موفق به اخذ مدرک
ديپلم
گرديد در اين زمان در مسجد الرسول (ص) نازيآباد تهران به تشکيل
پايگاه مردمي و کتابخانه و واحد فرهنگي و آموزشي همت گماشت.
بعد از پيروزي انقلاب به عضويت بسيج دانشگاه تهران
درآمد و نمايشگاه
عکس و کتاب در بسيج مسجد صاحبالزمان (عج) ياغچي آباد تهران را به راه
انداخت. همزمان با شروع جنگ تحميلي پس از طي دورهي آموزش نظامي در
پادگان امام حسين (ع) به
عضويت سپاه پاسداران
درآمد و مسؤوليت بسيج بخش
نيرو نمين
را بر عهده گرفت. و مدتي بعد در سمت فرمانده دسته، همراه
برادران ارتشي، راهي جبهه گيلانغرب گرديد و پس از اتمام مأموريت در
واحد عمليات سپاه شهرستان اردبيل به عنوان
معاون
مشغول به کار شد. او
با حضور مداوم در صحنههاي نبرد در عمليات والفجر مقدماتي از ناحيه
سينه مجروح شد اما پس از بهبودي مجدداً به جبهه بازگشت.براي مدتي نيز
فرماندهي گردان محرم را بر عهده گرفت و در عمليات والفجر 1
فرماندهي
گردان سجاد (ع) از لشگر 31 عاشورا را پذيرفت و در عمليات بيتالمقدس و
والفجر 4 نيز حماسه آفريد.
پرواز همرزمانش يکي پس از ديگري به آسمان شهادت
او را بيقرار ساخت.
اما خواست خدا بر اين بود که او زنده بماند چرا که دو مرتبه در مقابل
مسجدالرسول نازي آباد در زمانيکه فرماندهي جنگ
را بر عهده داشت توسط
منافقين مورد سوء قصد قرار گرفت، او در حاليکه به عنوان مربي در
دانشکده علوم و فنون نظامي در دانشگاه امام حسين (ع) به آموزش تاکتيک
ميپرداخت کار را رها کرد و به سوي جبههها شتافت. و در قرارگاه کربلا
مأمور اطلاعات عمليات شد. در همين دوران به عنوان فرمانده گردان مقداد
از لشگر 27 محمد رسول الله (ص) به لشگر 31 عاشورا مأموريت يافت و
همزمان معاونت لشگر 31 عاشورا را پذيرفت. در عمليات کربلاي 5 در تاريخ
26/10/1365
در منطقه
شلمچه
بر اثر اصابت ترکش به ناحيه قلب فرماندهي
ديگر از سپاهيان توحيد را به عاشورائيان پيوست.
ذوالفقار لشگر 31 عاشورا (1) که در آن زمان معاونت تيپ ذوالفقار با رمز
يا زهرا (س) در لشگر محمد رسول الله (ص) در عاشورايي ديگر يار
اباعبدالله (ع) شد. مزار پاکش در بهشت زهرا (س) قطعه 53، رديف 5 قرار
دارد. از او 4 فرزند به يادگار ماند.
1-اين لقب را مهدي باکري به علت آشنايي کامل ايشان به فنون نظامي و
شجاع بودن به او داده بودند.
امروز
بر همه امت لازم و واجب
است که از امام خميني با
جان و دل پيروي کنند و امر ايشان را واجبالامر و
واجبالعين خود قرار دهند، دنيا گذرگاهي است که مسافران آخرت بايد از
آن براي آزمايش و امتحان عبور کنند و خود را در اين امتحان بيازمايند،
امروزه قافلهسالار اين کاروان، مردي از تبار حسين (ع) است که با تمام
وجود امت را رهبري و هدايت ميکند. وقتي حضرت امام ميفرمايند که امروز
در رأس تمام مسايل جنگ قرار دارد بر همگان حجت تمام است. سلاحها را
برداريد و لباس رزم به تن بپوشيد و عازم جبهه شويد، امروز لباس رزم بر
تن هر مسلمان عزت و شرف است هيات که فرصتها را از دست ميدهيد. امروز
بهانه آوردن، فردا در پيشگاه الهي محکوم و مردود است. امروز بايد از
وارث حسين (ع) اطاعت کنيم و همچون اهل کوفه نباشيم که امام خود را در
برابر صفوف تنها گذاشتند.
-خدايا ! بنده ذليل و حقيرت با يک دنيا گناه به درگاهت آمده است و اگر
تو جوابم ندهي و قبولم نکني و اگر بر اعمالمان مهر باطل زني، کجا بروم،
جز تو اميدي ندارم و جز عشق تو عشقي در دل ندارم و خودت هم ميداني که
تنها براي رضايت قدم به اين سرزمين نهادهام.
-عزيزان دنيا محل گذر است. همه مسافران آخرت بايد از آن – جهت آزمايش –
عبور کنند: بايستي سعي شود در اين گذرگاه از امتحانات الهي سربلند و
پيروز بيرون آييم.
-بار الها ! به ما توفيق عنايت فرما که از اين دنيا – يعني امتحانات
دنيوي – سربلند و سرافراز بيرون آييم.
-خداوندا ! به احترام نالههاي جانگداز مولود کعبه، يک لحظه ما را به
حال خود وامگذار.
مادرم اميدوارم در برابر مصيبت وارده مقاوم باشي، در برابر دشمنان اشک
نريزي که دشمنان خدا و انقلاب خوشحال شوند. خوشحال باش در مقابل دشمنان
انقلاب اسلامي و از خدايت راضي و خشنود باش و به درگاهش شکر کن که
قرباني تو راه هم پذيرفت. به امام حسين (ع) در روز عاشورا اشک بريز و
فکر کن که چگونه حضرت زينب (س) آن مصائب را متحمل شد و سالار کاروان شد
و بعد از برادرش راه او را ادامه داد و تاج و تخت يزيد را بر هم ريخت.
به مادران شهداء و اسراء و مفقودين بنگر و درون خود را آرام ببخش و هر
وقت دلت تنگ شد، به مزار شهداء برو و نگاه کن که همه به نوبت خواهند
رفت به سوي خدا و بايد آن را ببينيم و عبرت بگيريم.
به برادر و خواهرانم و بچههايم هم پدري کن و هم مادري، مادر جان در
زندگي، من هميشه باعث رنجش تو شدم و هميشه از طرف من ناراحت بودي،
هميشه نگران بودي، حتي قبل از انقلاب هم زحمتهاي فراواني را تقبل
نموده اي ولي چه کنم که مادر مهربان اي خسته روزگار، اي که هميشه قلبت
به خاطر رضاي خدا بر ايمان ميطلبد؛ حال وضعيت طوري است که بايد به
تکليفمان در اين موقعيت عمل کنيم و رهبر خود را تنها نگذاريم. مادر،
رهبر ما خيلي حق دارد بر گردن ما، او بعد از يک هزار و سيصد سال وارث
امام حسين (ع) ميخواهد راه او را برود و بس.
در نبود من بنده حقير و گناهکار، هيچ ناراحت مباش، اشک بريز بر حضرت
امام حسين (ع) و فاطمه زهرا (س) نماز بخوان و در نماز براي پيروزي
رزمندگان، طول عمر امام امت و سلامتي مجروحين و جانبازان و آزادي اسراء
و آمرزش ما را از درگاه خداوند بخواه. همسر عزيزم من هميشه درکنارت
نبودم و بيشتر در جبهه بودم و تو هميشه با بردباري مشکلات را تحمل
ميکردي و کميها را با بزرگواري خودت هميشه پُر ميکردي و به من
روحيّه ميدادي و جور مرا هم تحمّل ميکردي و در مقابل مشکلات زندگي و
تنهايي کمر خم نميکردي در زندگيات هميشه اضطراب و نگراني مرا و
بچهها را داشتي، بچهها را بعد از خدا وند به تو ميسپارم. خوب آنها
را تربيت کن که افراد سالم و صالح باشند. بگذار خوب درس بخوانند که در
خدمت اسلام و امام عزيز باشند و
لحظهاي از تربيت آنها غافل مشو.
همسرم اميدوارم بتواني در مسئووليت سنگين با اميد به خداوند موفق باشي
و نبود مرا نيز پر کني، کبري دختر خوبمان خيلي بزرگ شده و او به تو کمک
خواهد کرد.
او دختر فهميدهاي است و با سن کمي که دارد خيلي از مسايل را خوب
ميفهمد او براي خواهرش صغرايِ خوبم و به پسران عزيزم اکبر و علياصغر
عزيزم حتماً کمک خواهد کرد. بچهها در آينده جاي مرا پر خواهند کرد
اميدوارم که تو همچنان که در زمان من از هيچ چيزي براي آنها کم نگذاشتي
در غياب من نيز براي بچهها کم نگذاري شما را به خداوند ميسپارم و
اميدوارم اگر از من گناهي و کوتاهي سرزده مرا ببخشيد و براي من دعا
کنيد.و
وداع با پدر
ند
من فکر ميکنم پنجشنبه بود واولين ماه زمستان
وقتي از مدرسه به خانه بازگشتم، مادربزرگم بيهوش شده بود و بر زمين
افتاده بود ميان اهل خانه غوغايي بود، با ديدن من دخترعمهام جلو آمد و
گفت:«اگر چيزي بگويم، ناراحت نميشوي، هرچند ميداني که شهيدان هميشه
زنده هستند». همان لحظه حدس زدم پدرم
شهيد شده. چون در آخرين ديدار
به من گف:«وقتي بيپدر شدي سعي کن ناراحت نشوي، و به خدا توکل کني»
با برادرم و خانواده به بهشت زهرا (س) رفتيم قبل از قرار دادن پدرم
داخل قبر، صورتش را باز کردند تا قرآن تلاوت کنند. من از ميان مردم
سوگوار با فشار زياد جلو رفتم تا صورت پدرم را ببينم درست مثل يک تکه
ماه بود که همچون خورشيد ميدرخشيد. يک لحظه احساس کردم به من ميخندد
من هم به او خنديدم. دلم ميخواست صورتش را ببوسم.سرم را کنار گوشش
گذاشتم و گفتم:«پدرجون! چقدر زود از ميان ما رفتي من تازه با تو انس
گرفته بودم، .... ما را ترک کردي و به تنهايي بار سفر بستي و به سوي
خدا شتافتي، خوش به حالت گوارا باد طعم شيرين
شهادت».ي
نحوه شهادت:
عمليات کربلاي 5 بود، گردان مقداد
در خط مقدم قرار داشت بچهها يک لحظه آرام نميگرفتند هرکسي به سمتي
ميدويد، منطقه مملو از گازهاي شيميايي بود، فرمانده گردان نيز مجروح
شد، نيروها ديگر رمقي براي مقاومت نداشتند، بنامعلي در ميان رزمندگان
قد راست کرد تا کلامي به آنها بگويد با اتمام سخنان فرمانده گردان همه
برخاستند تا آخرين قطره خون براي اسلام بجنگند. در همان لحظات يکي از
بسيجيان ماسک خود را گم کرد. محمدزاده سريع ماسک خود را به او داد، تا
آن بسيجي بيشتر دچار مصدوميت نشود و خود در حاليکه خون از گوشش جاري
بود، عمليات را فرماندهي کرد و سرانجام در ديماه سال 1365 به آرزوي
ديرينهاش که شهادت بود، دست يافت.ار حرفهاي شما با
شهيد
كد پايگاه ما:
با قرار دادن
اين كد در قالبتون فقط موقعي كه وارد پايگاهتون ميشيد سايت
ما باز ميشه وبه ما مي پيونديد,
اگر كد رو در قالبتون گزاشتي لينكتو برامون ارسال كن
تا ماهم ضمن اينكه ادرستو در پايگاهمون قرار مي ديم يك
دومين مجاني irبرات
ارسال
مي كنيم