اين متن رو دختر
عزيز ايشان وصاحب وب لاگ فاتحان اسمان به اين سايت اراعه دادن :
در هشتمين روز
ارديبهشت ماه 1341 در شهر چادگان و در خانوادهاي مذهبي پا به عرصهي
وجود گذاشت و دوران كودكي و نوجواني را در همان شهر سپري كرد. در اواخر
1355 و در حالي كه چهارده سال بيشتر نداشت با جريانات سياسي آن زمان
آشنا شد. در سن چهاردهسالگي در اثر مطالعه كتاب حكومت اسلامي حضرت
امام(ره) وارد جريانات سياسي كشور شد بطوريكه در سال هزار و سيصد و
پنجاه و هفت با تهيه، تكثير و توزيع اعلاميهها، نوارها و كتب امام
خميني(ره) در منطقه فريدن اصفهان تأثير بسزايي در جهت ارتقاء سطح فكر
مردم منطقه گذاشت.
به دليل فعاليتهاي
انقلابي گسترده او در منطقه وي بارها و بارها توسط مزدوران رژيم شاه
مورد تهديد و ضرب و شتم قرار گرفت و چندين بار از جمله در محرم سال
هزار و سيصد و پنجاه و هفت منزل پدري ايشان به بهانه به اصطلاح «دفاع
از قانون اساسي» مورد حمله قرار گرفت.
پس از طلوع خورشيد
فروزان انقلاب اسلامي به عضويت كميتهي انقلاب اسلامي درآمد و مدت
كوتاهي مسئوليت اطلاعات و عمليات اين ارگان را در اصفهان به عهده گرفت.
با تشكيل جهاد
سازندگي به آن نهاد پيوست و سرانجام پس از استقرار سپاه پاسداران در
منطقه فريدن در سال هزار و سيصد و پنجاه و هشت از اولين افرادي بود كه
به عضويت اين نهاد مقدس درآمد. شهيد نبيالله شاهمرادي واحد اطلاعات
سپاه فريدن را با توجه به تجربيات خويش راهاندازي نمود. ايشان طي اين
دوره از فعاليت خود خدمات مهمي را به انجام رسانيد كه از مهمترين آنها
ميتوان به شناسايي و مبارزه با عوامل مروج جريان انحرافي بهائيت،
مبارزه با تحركات گروهكهاي ضدانقلاب به ويژه گروههاي چپ و كمونيستي،
شناسايي و دستگيري تعداد قابل توجهي از عوامل و مرتبطين كودتاي نوژه و
جمعآوري تعداد زيادي سلاح و مهمات غير قانوني در منطقه اشاره نمود.
همزمان با شروع جنگ تحميلي عليرغم مسووليت وي در سپاه فريدن، به عنوان
فرمانده تعدادي افراد داوطلب و در معيت شصت نفر ديگر از همرزمانش عازم
جبهه شوش شد. اين شهيد بزرگوار موفق شد اطلاعات دقيقي از وضعيت دشمن را
به ردههاي بالا منتقل نمايد و در نتيجه حساسيت و اهميت اين محور از
جبهه جنگ را براي مسوولين محرز كند و نهايتاً با برنامهريزيهاي انجام
شده جلوي نفوذ عوامل و تيمهاي جاسوسي و خرابكاري عراق از اين محور
مسدود شد.
شهيد شاهمرادي در
سال هزار و سيصد و شصت و دو به دنبال اوجگيري فعاليت گروهكهاي ملحد
ضدانقلاب در استانهاي كردستان و آذربايجان غربي، عازم منطقه شمالغرب
شده و در راستاي ايجاد امنيت و شناسائي و دفع توطئههاي دشمنان خارجي
اقدام به سركوبي عوامل مسلح ضد انقلاب كه اقدام به شرارت و ناامني
مينمودند كرد. از جمله مهمترين اقدامات شهيد شاهمرادي در اين دوره
طراحي دهها عمليات اساسي و مؤثر عليه گروهكهاي ضدانقلاب بود كه در
مجموع باعث افت شديد توان نظامي و تشكيلاتي آنها گرديد.
شهيد شاهمرادي در
تيرماه سال هزار وسيصد و شصت و چهار ازدواج نمود كه حاصل اين ازدواج سه
فرزند صالح ميباشد. پانزده روز بعد از ازدواج به همراه همسر خود به
منطقه شمال غرب باز گشت. اين شهيد بزرگوار در تمام فعاليتهاي خود در
منطقه شمال غرب و به تأسي از فرامين حضرت امام(قدسسره) و الگو
قراردادن رفتار سردارشهيد محمد بروجردي، همواره وبا ظرافت خاصي صف مردم
محروم و ستمديده كُرد را از صف ضدانقلاب جدا مينمود و رفتار بسيار
محبتآميزي با مردم منطقه داشت بطوريكه تعدادي از اشرار فريبخورده
ضدانقلاب از طريق اين رفتار اسلامي و محبتآميز سلاح را برزمين گذاشته
و تسليم نيروهاي جمهوري اسلامي ايران شدند.
تيزبيني خاص، اشراف
عميق بر اهداف دشمن و تسلط كافي بر منطقه، مديريت محبتآميز و رفتار
صميمي او با همكاران و نيروهاي تحت امرش گرههاي زيادي را گشود و
موفقيتهاي متعددي را نصيب كشور و منطقه شمال غرب نمود.
دوران دفاع مقدس كه
به پايان رسيد او هنوز شوق خدمت در دورنش فروكش نكرده بو و اين چنين شد
كه در ابتداي سال هزار و سيصد و شصت و نه به عنوان معاون اطلاعات
قرارگاه حمزه سيدالشهداء(ع) فصل جديدي از زندگي خود را آغاز نمود. او
طي يازده سال اقدامات بسيار مؤثري در جهت منسجم نمودن و هدفمند كردن
فعاليتهاي جاري در منطقه انجام داد كه نقش مؤثري در جهت تأمين امنيت
كامل و اقتدار نظام جمهوري اسلامي در منطقه شد. از جمله نكات بارز اين
مقطع معرفي سردار كاظمي به عنوان فرمانده قرارگاه حمزهسيدالشهداء(ع)
بود كه از اين زمان دور جديدي از فعاليتهاي شهيد حنيف آغاز شده و ايشان
در ركاب اين فرمانده شجاع به فعاليت ادامه داد. اين دو شهيد بزرگوار با
همكاري يكديگر موفق شدند بالاترين سطح اقتدار را براي جمهوري اسلامي
ايران در منطقه بوجود آورند بطوريكه با فكر تيزهوشانه و تدابير سردار
حنيف و در پرتو فرماندهي مقتدرانه سردار كاظمي، صحنه جنگ با ضد انقلاب
كه تا پيش از اين در مناطق داخلي و مرزي كشورمان بود به آن سوي مرز(عمق
خاك عراق) منتقل گرديد و همين موضوع باعث زمينگير شدن گروهكهاي
ضدانقلاب شد چرا كه از اين زمان به بعد ضد انقلاب مجبور بود توان خود
را جهت دفاع از نيروها ومقرهاي خود در خاك عراق بكارگيري نمايد و به
اين ترتيب توان عملياتي و نظامي آنان كاملاً از بين رفت. با اين تدابير
وضعيت نيروهاي خودي از حالت تدافعي و پايگاهي به حالت تهاجمي و آفندي
تبديل شد و به اين ترتيب ابتكار عمل در صحنه كاملاً در دست جهموري
اسلامي و سپاه پاسداران قرار گرفت.
شهيد نبيالله
شاهمرادي در 1374 و به دنبال فعاليتها و خدمات ارزندهاش در منطقه شمال
غرب به درجه سرتيپ دومي مفتخر گرديد و در 1380 با توجه به تثبيت امنيت
در منطقه، ايشان به عنوان جانشين ستاد فرماندهي نصر و مسوول اطلاعات و
عمليات و فرمانده قرارگاه نصر شمال غرب منصوب شد و دوران جديدي در خدمت
به مردم ستمديده عراق براي او بوجود آمد.
در اين دوره سردار
شاهمرادي تلاش زيادي جهت برقراري وحدت و هماهنگي بين گروههاي معارض
رژيم بعث داشت كه نتيجه آن اتحاد گروههاي شيعه و كرد در مبارزه عليه
رژيم ديكتاتور صدام بود. نكته قابل توجه در فعاليت سردار شاهمرادي طي
اين دوره نگاه واقع بينانه به مسائل عراق و نيز برخورد صادقانه با
گروههاي عراقي بود كه همين مسئله روابط محبتآميز خاصي را بين سران اين
گروهها با سردار شاهمرادي بوجود آورده بود. هم از اين رو است كه سران
گروههاي معارض عراقي به هنگام شنيدن خبر شهادت اين عزيز بسيار اندوهگين
شده و از جمله آقاي جلال طالباني رئيس جمهور عراق و رهبر اتحاديه ميهني
كردستان عراق، مسعود بارزاني رهبر حزب دمكرات و عبدالعزيز حكيم رئيس
مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق اقدام به ارسال پيامهاي تسليت كمنظيري
مينمايند.
به دنبال انتصاب
سردار احمد كاظمي به عنوان فرمانده نيروي زميني سپاه و با توجه به
آشنايي كامل ايشان با تواناييها و تجربيات سردار شاهمرادي در منطقه
شمالغرب، از ايشان دعوت به همكاري نموده و در مهرماه سال هزار و سيصد و
هشتاد و چهار وي را به عنوان معاون اطلاعاتي خود برميگزيند. شاهمرادي
كه علاقه بسيار زيادي به سرداراحمد كاظمي داشت و از طرفي تجربه بسيار
موفق و شيريني از همكاري با ايشان در منطقه شمال غرب كشور را چشيده
بود، با تكيه بر تجارب ارزشمند 26 گذشته خود و تحت فرماندهي مقتدرانه
احمد كاظمي شروع به فعاليت و خدمت در عرصه جديد مينمايد.
سر انجام در 19
ديماه1384 و در آستانه روز عرفه و در حالي كه با فرمانده نيروي زميني
سپاه و جمعي از بهترين دوستان قديمي خود عازم منطقه شمالغرب بودند، در
سرزمين مهدي باكري در منطقهاي كه پيش از بيست و دو سال از عمر خود را
وقف خدمت در آنجا نموده بود، در اثر سانحه سقوط هواپيما به فيض شهادت
رسيد.
خانواده، همكاران،
دوستان و مريدان اين شهيد عزيز با سينهاي مالامال از اندوه و غم و
گلويي پر از بغض، از اقصي نقاط كشور گرد هم آمده و در زير بارش برف،
پيكر او و ديگر دوستانش را تشييع نموده و جلوههاي كمنظيري از
وفاداري، عشق و محبت خود را به اين شهيد ابراز نمودند. پيكر اين شهيد
عزيز در كنار دو تن از شهداي ديگر اين سانحه، فرمانده و دوست ديرينهاش
شهيد احمد كاظمي و شهيد يزداني و در جوار شهداي والا مقامي همچون شهيد
حسين خرازي مصطفي ردانيپور، در گلزار شهداي اصفهان به خاك سپرده شد