آرشيو هفته دوم مرداد 1386

Hvaپس از چندين هفته تعويق طرح  دوباره به خدومتتون بر گشتيم اميدواريم  اين تامل چند هفته اي باعث شده باشه  با نگاهي نو تر وزيباتر به شهدا بپردازيم ,اين هفته تقديم مي كنم به مردم سراسر وجود سبز شمال ايران  مردماني كه الحق والنصاف  در هر كجا كه رفتم نمادي از شهدا شونو ديدم از تابلو هاي يادبودشون گرفته تا نام گزاري شهرشون به نام يكي از شهداي عزيزي كه اين طرح معرفيشون كرداين هفته با افتخار با سر بلندي تقديم مي كنيم به مردمان مهربان  وسخت كوش بندر انزلي(كليور) به پدراني كه پس از سالها هنوز اعلاميه شهيد شونو در كنار محل كارشون اويزان كرده اند  وتقديم  مي كنيم به خانواده عزيز شهيد :

<<حسن طلوعي>>

اين مطالب از وب لاگ الحق وانصاف در شان ايشان برداشت شده با تشكر از اقاي مهدي خوش نژاد

+نبنام او که همه چیز از اوست و با سلام به رهبر کبیرمان که آن قلب تپیده ی امت دلیر ایران و درود فراوان به رشید مردان جبهه ی حق (رزمندگان) و سلام من به شما عزیزانی که درس شهادت را در دانشگاه کربلا، آن مکتب بزرگ سالار شهیدان حسین (ع) آموختید.
این جوانان عزیز فدای اسلام شده اند. امام خمینی(ره)

الهی از کشته ی تو خون نیاید و از سوخته ی تو دود، کشته ی تو از کشته شدن شاد و سوخته ی توازسوختن خوشنود، و اینبار آسمان رنگین کمانی زد و شهیدی از تبار آموزگار شهادت به دریای سرخ شهیدان پیوست واین شکوفه ی تازه به پای درخت خونین انقلاب ریخت تا با سرخی جریان خود ریشه ی درخت اقلاب راهر چه بیشتر آبیاری کند. تا ظهور شکوفایی نور راموجب گردد. امّا این بار شکوفه ی تازه و جوان ما آن جوانه ی سبز و دلیر، آن غنچه ی شرف و عاطفه ی شهر ما از دیار خاکی و ساحلی کلویر می باشد.

با اولین سلام بلورهای سبز بهاری در فروردین سال 1340 از دامن پاک مادری مسلمان پای به عرصه ی وجود نهاد، که او را حسن نامیدند. حسن در محیط خانواده ای مسلمان ازهوای همیشه تازه دین اسلام استشمام می نمود. دوران کودکی و تحصیل دبستان را در کلویر و دبیرستان را در شهر انزلی گذراند، اودرمیان مردمی دردمند ومستضعف و صادق زندگی می نمود. وی در دوران نوجوانی با اجتماعات مذهبی آشنایی داشت و در انجمن ها و جلسات فرهنگی و قرآنی که در ایام ظلم و خفقان در مسجد ولی عصر انجام می شد شرکت می کرد. حسن پس ازپایان دوران دبیرستان در سال 1358 موفق به اخذ دیپلم شد. حسن از جمله نوجوانانی بود که مسائل را تا اعماق وجود درک می کرد.

زمانی که فریادهای انقلابی ازگوشه و کنار مملکت بر خاسته بود در کلویر حسن از اولین کسانی بود که به این فریادها پاسخ می داد و به گوش تک تک دوستان و آشنایان می رساند. تشویقشان می نمود تا در مسیر انقلاب گام بردارند.
او براستی عاشق بود و نمی توانست آرام بنشیند، دربحران انقلاب (زمانی که درسپاه پاسداران بود) حسن به فکر مستمندان و زحمتکشان بود و تا آنجا در توان داشت کمک می نمود. او برای خانواده های بی بضاعت مانند یک سرپرست بود و همواره بچه های یتیم دور و برش بودند. حسن یتیمان رایاور بود.

اگر می توانست به هر شکلی رزق و غذا تهیه می نمود و در غیر این صورت با محبت برایشان سخن می گفت و به آنان نوید می داد که مستضعفین از زیر یوغ ظلم رها خواهند شد و قدرتمند می شوند او اولین رسالت خویش را بعد از به ثمر رسیدن انقلاب در بنای ساختمانی به نام مجتمع اسلامی کلویر، جهت فعالیت های اسلامی تقویت و تداوم در نیمه ی شعبان 58 تأسیس نمود و حدود یک سال در این مجتمع که اکنون به نام آن شهید است فعالیت نمود.
حسن با انقلاب رشد می کرد و اندوخته های مذهبی بسیاری کسب نموده بود. لذا در سال 1359 گامی فراتر گذاشت و به عضویت سپاه پاسداران بندرانزلی در آمد که شب و روز مخلصانه در واحد روابط عمومی مشغول به کار بود.
حسن نمونه ای از درد و رنج بود، حسن الگوی شرف و عاطفه و انسانیت بود. حسن غیور، مسئول، مومن و مشتاق شهادت بود. او با شروع جنگ تحمیلی بلافاصله داوطلب برای اعزام به جبهه ی جنگ گردید، تا این که در آبان ماه سال 1360 ازطرف سپاه پاسداران به جبهه اعزام شد اما قرعه به نامش در ایثار گاه بوکان و جنگ با مزدوران داخلی افتاد. آری یک ماه و اندی با عمال کثیف آمریکا دلیرانه می جنگید، تا که آن روز در
سنگر ایمان و عقیده آن لحظه خوش دیدار حسن به وقوع پیوست، آنروز که با قوای شِرک و جهالت آگاهانه و شجاعانه و علی وار مبارزه می کرد. آن روز آخر گره محکمتر بر کوله بار میثاق خود نواخت و راهی شد. آن روز که چون مرغان عاشق پرگشود و عاشقانه بجایی که تعلق داشت پرواز کرد. حسن منتهای آرزویش این بود که بر دریای سرخ شهادت با شعارهای سرخ بپیوندد. او پیوسته اندیشه رویدن و شکفتن و شاخه شدن و جاری گشتن در وسعت عشق و ایمان به الله را داشت. حسن مجنون وار در صحرای علم و دانش به معبود خود، به مقصود خود، به زیبائی دیدار معشوق مشتاق بود.

و آن روز سنگ فرش های بوکان شاهد جاری شدن قطره های خون حسن بود...

شهید حسن طلوعی، طلوعی بود از وسعت صبح اسلام و غروبی شد در مسیر و راه اسلام، و چه زیبا طلوع کرد و چه پاک غروب و چه شگفت انگیز دوباره طلوع کرد.


اان الذينَ قالو رَبنا الله ثم استقامو تتنزل عليهم الملئكة إلا تخافو و لا تحزنو و أبشرو با الجنة التي كنتم توعدون نَحن اولياؤكم في الحيوة الدنيا و في الآخرة ولكم فيها ما تشتهي انفسكم و لكم فيها تدعون.

آنان كه گفتند پروردگار ما خدا است و آنگاه بر آن استقامت كردند ، برايشان فرشتگان رحمت فرود می آيند ، (وقت مرگ) و به آنان می گويند : مترسيد و اندوه بخود راه ندهيد و مژده تان باد به آن بهشتی كه بشما وعده ميدادند.

«
فصلت ، آيات 30 و31 »
·
خدايا : هنگامی اين نوشته را به عنوان وصيت می نويسم كه بار سنگين گناه بر قلبم سنگينی می كند ، می دانم كه من شايسته شهادت « يعنی راه سرخ مردان پاك و مجاهدان جانباز » نيستم ، اما به لطف و عظمت بی كرانت و بخشايش بی اندازه ات اميدوارم.

·
خدايا : من می دانم كه نمی دانم اما لا اقل اين را می دانم كه فضای رختخواب برايم تنگ و مردن در آن بسی ننگ آور برايم خواهد بود.

·
خدايا : خودت گفتی هر كس مرا بخواهد پيدا می كند و هر كه پيدايم كرد عاشقم ميشود و هر كه عاشقم شد عاشقش می شوم و هر كه را عاشق شدم او را می كشم و هر كه را كشتم خون من ميشود و هر كه خون من شد ، خونبهايش می شوم.

·
ای خدای بزرگ : زمانی به دنبالت گشتم ، پيدايت كردم ، عاشقت شدم ، آيا لياقت اينكه خون تو باشم و تو خونبهايم را دارم؟

·
خدايا : می دانم كه غبار سياه گناهان گذشته ام مانع از رسيدن اين درد دلم با تو می شود ، اما باز اميدوارم ، قطره ای از دريای بيكران الطافت بر ما بريز.

·
و اكنون شمای ای دريای خروشان ملتها : امروز چشم دشمنان داخلی و خارجی به شماست ، شياطين تمام امكانات برای بر انداختن اين جمهوری اسلا می به كار گرفته اند ، امروز چشم انقلابيون جهان از اريتره تا فلسطين و فيليپين ، افغانستان ، ليبی و الجزاير و مصر و عراق ، عربستان سعودی و آفريقای جنوبی و … و حتی رنگين پوستان آمريكا و غير مسلمانان ايرلندی به شماست. شما و ما در وفور نعمت بوده وهستيم و خود نمی فهميم و در دريا بدنبال آب می گرديم.

امروز پس از هزارو چهارصد سال رهبری نصيبمان شده كه قدرت و عظمتی شگرف و ايمان و خلوصی عظيم در او جمع است ، اگر قدر اين نعمت را ندانيم دچار غضب خدائی خواهيم شد.

مملكتی كه در طول بيش از 50 سال خراب كرده اند انتظار درست شدن فی الفور را نداشته باشيد گرچه در عرض اين سه سال به اندازه پنجاه سال كار شده است. اين انقلاب را فقط خدا حفظ كرده است ، با اين همه مشكلات كمتر كشوری در وضع عادی خواهد توانست خود را نگه دارد ، امروز اين تحول را در جوانان ببينيد كه برای شهادت صف بسته اند و عاشقانه گريه می كنند ، در دنيای كفر و بی دينی كه انسان در اسارت ماشين به سر ميبرد و جهل و فساد پر زرق و برق آنان را درخود غرق كرده است ، در دوره ای كه جوانان ساير كشورها در ترياها و سالنهای حشيش كشی و در دانسينگها لول می خورند اينجا صف ايثار بسته شده است و بنيان مرصوص عاشقان الله را می بينيم كه رجعت به فطرت خويش كرده و حماسه های خون و شرف را رقم می زنند كه در تاريخ ثبت خواهد گرديد.
 
و شما ای مردم : اگر از دشمنان اسلام نيستيد از دوستان احمق نباشيد ، از دسته بازيها و گروه بازيها بپرهيزيد و براي هر مسئله جارو جنجال راه نياندازيد كه جان شيران وسگان از هم جداست ، متحد جانهای خداست.
و شما خواهران : كه با تحول بنيادی زير سنگر پر صلابت حجاب قرار گرفته ايد اين اسلحه را كه شرف و عصمت و سلاح و صلاح تان است به هيچ قيمتی از دست ندهيد. سر منشا اصلاح جامعه انسان است ، پس خود را بسازيد و مبارزه را از درون با نفس خود شروع كنيد كه دشوارترين مبارزاتی ست كه هر كس از آن سر بلند بيرون آيد پيروز خواهد بود.
 
و اما پدر و مادر : كه با از دست دادن يك فرزند وپدرم يك فرزند وبرادرش غم سنگينی بر چهره شان نشست ، ميگويم كه برايم گريه نكنيد ، چون گريه برای آنانی ست كه به مرگ طبيعی مرده اند ، اما شهادت برای انسان تحول است. هر چند غروب است از يك نشئه اما طلوعی درخشنده در نشستی ديگر را به همراه دارد ، اگر با گريه سبك می شويد بگرييد اما مبادا كه از ناله تان دشمنان اسلام شاد گردند.
 
ای اجتماعات : می دانم كه بعد از چند ماه من از خاطرتان خواهم رفت من نوعی مهم نيستم اما اسلام و راه و آن آئينی را كه ما برای آن به شهادت رسيده ايم فراموش نكنيد.
و بدانيد که ما راه سهل را در پيش گرفتيم ، دشواری راه برای شما مانده است که در نبرد و جهاد اکبر ستيز کنيد.
·
و باز هم مادرم را می گويم : كه من امانتی بودم از جانب خدا كه به وی پيوستم و به ياد خدا باشيد كه قلبها را آرامش می بخشد.« الا بذكر الله تطمئن القلوب »
«
متن نوشته شده ساعت حدود 10 شب در يكی از مقرهای سپاه پاسداران در شهر تازه آزاد شده بوكان كه صدای تير اندازی از بالای ساختمان طبق معمول هر شب شنيده می شود »

۲۹/۸/۱۳۶۰
قطره ای از دريای بيكران شهيدان راه حق و حقيقت : حسن طلوعی

جسم و تن و روان ما بر باد رفتنيست اين رسم و راه ماست كه بر ياد ما ندنيست

عزيزان مي تونن برايدي ديدن تصاويري از شهيد اينجا كليك كن

                                حرفهاي شما با شهيد                                                                    


كد پايگاه ما:

   

با قرار دادن اين كد در قالبتون فقط موقعي كه وارد پايگاهتون ميشيد سايت ما باز ميشه وبه ما مي پيونديد, اگر كد رو در قالبتون گزاشتي  لينكتو برامون ارسال كن تا ماهم ضمن اينكه ادرستو در پايگاهمون قرار مي ديم يك دومين مجاني irبرات ارسال مي كنيم

ارسال لينك


شهداي هفته هاي قبل:

شهيد حميد آذين پور.شهيد نبي الله شاهمرادي.شهيد حسين املاكي خوشتمي.شهيدمحسن اسدي(شهيد ويژه).شهيد رضا دهمرده.شهيد حاج حسين خرازي


براي اطلاع از شهيد هفته اينده  مي توني ايميلتو وارد كني:

 

شهداي عرفه:

زندگي نامه شهيد مرتضي بصيري

زندگي نامه شهيد سليماني نژاد

شهيد صفدر رشادي

زندگي نامه شهيد حميد اذين پور

شهيد غلامرضا يزداني

شهيد عباس كروندي مجرد

زندگي نامه شهيد الهام نژاد

زندگي نامه سردار شهيد مهتدي جعفري

زندگي نامه شهيد احمد كاظمي

زندگي نامه شهيدنبي الله شاهمرادي/حنيف

زندگي نامه شهيد محسن اسدي

 

تعداد بازديد كنندگان از اين صفحه تا كنون  نفربوده است

با ارسال كد هر نظر به شماره 30009324 از ما هديه بگيريد

سوال : به شهدا چي داريم بگيم؟

گزينه 1:هيچي من كه اب ميشم از خجالت     کد ارسال:216651

گزينه 2: نه خيرم اونا براي خدا رفتن نه براي اينكه ما مديونشون بزارن ؟!!      کدارسال:216652

گزينه 3:كليد باغ شهادت را چرا شكستيد؟      کدارسال:216653


پايگاهاي مرتبط با ما:

صفحه اصلي سايت شهيد مرتضي بصيري .رسم پرواز .عرشيان خاك نشين.طرح شهيد من .ديوانگان خدا.بنياد امام مهدي تبريز. حر ف هاي دل يك جوون ايراني.پيام گل سرخ.صبح صادق.به سوي نور.خط سبز.سجاده نور.فاتحان آسمان.شهيد محسن اسدي.سردار شهيد رضا دهمرده ,امام حسن مجتبي.روزنه اي از عالم الغيب. خبرگزاري قراني ايران(IQNA),يا مهدي ادركني,شاخه گلي براي شهيد

نام وب لاگ ويا وب سايت شما پس از كنترل قرار گفتن كد سريعا به ليست اضافه خواهد شد