از فدک چه می دانید
فدك دهكدهاى است كه در فاصله
حدود 140 كيلومترى مدينه قرار داشت.
قسمتى از آن باغستانهاى خرما با چشمهاى زاينده و بقيه زمينهاى حاصلخيز
بود (1) و مجموع عايداتش در سال گاه به 70 هزار دينار طلا نقل شده است.
پس از پيروزى مسلمين در منطقه خيبر، يهوديان ساكن قلعه خيبر اموال خود
را وانهاده، به طرف شام كوچ كردند. يهوديان فدك كه سراسيمه و هراسان
شده بودند (2) ، با پيامبر اكرم(ص) قرارداد بستند كه نصف اراضى و
باغستانهاى فدك را به حضرت واگذار كنند به اين شرط كه حق كشت و كار و
برداشت در تمام اراضى با مباشرت ايشان باشد و آنها نيمى از كل محصول يا
قيمت آن را به حضرت بپردازند و هرگاه رسول خدا(ص) صلاح دانست، آنها به
كلى از منطقه كوچ كنند و پيامبر معادل املاك آنها در همه جا كه بخواهد،
به ايشان ملك ديگرى بدهد. پس از اين قرارداد آيهاى از سوره حشر نازل
گشت كه: «شما در آنچه خداوند از ايشان [يهود بنىنضير] به صورت فىء
[غنيمت] نصيب پيامبرش كرد، نه اسبهايتان را به تاخت درآوريد و نه شتران
را; بلكه خداوند پيامبرانش را در مقابل هر كس كه بخواهد، پيروز مىكند;
زيرا خدا بر هر كارى تواناست.» (3
در ذيل اين آيه در تفسير مجمعالبيان مىخوانيم: شما مسلمين همراه
رسولخدا(ص) ... سوار بر اسب و شتر به سوى آنها نتاختيد; بلكه در
نزديكى مدينه بود و پياده به آنجا رفتيد ... و خداوند به مسلمين به
خاطر ترس و هراسى كه در دل آنها [يهود] انداخت، پيروزى عطا كرد و اموال
آنها را به طور خالصه در اختيار پيامبر قرار داد تا با آن هر چه
مىخواهد بكند
البته طبق گفته سمهودى، تمامى فدك، ملك شخصى يهودى به نام مخيريق بود
كه وى شخصا به پيامبر بخشيد و در جنگ احد كشته شد و برخى معتقدند كه به
مرگ طبيعى از دنيا رفته اما پيش از مرگ وصيت نموده كه پيامبر اسلام
مختار است هر گونه كه خواست در فدك تصرف نمايد. (4
در هر صورت، چه مخيريق صلح كرده و فدك را به پيامبر(ص) بخشيده باشد و
چه خمس غنائم خيبر باشد و چه بخشش يهود بنىنضير، به هر ترتيب جزو
املاك خاص رسول خدا(ص) درآمده بود، تا آنكه آيه وآت ذا القربى حقه (5)
[حق نزديكان را ادا نما] نازل شد.
شيخ طبرسى با سلسله اسنادش حديثى را از ابوسعيد خدرى اينگونه نقل كرده
است: وقتى اين آيه نازل شد، رسول خدا(ص) فدك را به حضرت فاطمه(س)
بخشيد. (6)
مرحوم علامه بحرانى نيز در ذيل آيه ضمن نقل چند روايت از كتب معتبر به
اين نكته كه حضرت رسول خدا(ص) در زمان حيات خويش و پس از نزول آيه فوق
فدك را به زهراى اطهر عليها السلام بخشيد، تصريح كرده است. روايت اول
از امام كاظم(ع)، روايت دوم از امام رضا عليه السلام ، روايت پنجم تا
هشتم از امام صادق(ع) و روايت نهم از عطيه عوفى مىباشد. (7)
شيخ ذبيحالله محلاتى صاحب رياحين الشريعه نيز ذيل آيه مىنويسد: چون
جبرئيل اين خبر را بياورد كه حق خويشان را بده، رسول خدا(ص) فرمود: اين
خويشان كيانند؟ جبرئيل عرض كرد: دخترت فاطمه زهراست. حوائط [باغهاى]
فدك [يعنى تمامى آن ] را به فاطمه تفويض بنما و حق خود را به او
واگذار، چه خداوند متعال حق خويش را نيز به فاطمه واگذار فرموده. رسول
خدا(ص) فاطمه را طلبيد و آيه مذكور را بر او قرائت فرمود و اموالى كه
از فدك بهره رسول خدا(ص) شده بود، همه را به فاطمه(س) تسليم داد و
باغهاى فدك را تفويض فاطمه(س) فرمود.
آن مخدره عرض كرد: يا رسول الله آنچه به فرمان خدا بهره من شده است،
همه را به شما واگذار كردم.
رسول خدا(ص) فرمود: اى نور ديده اين جمله [تمامى اين فدك] مخصوص تو
است، آن را براى خود و فرزندان خود نگاه دار و دانسته باش كه بعد از من
با تو از در دشمنى و عناد بيرون شوند و حيلها بسازند و خصومتها
بياغازند تا فدك را از دست تو بيرون كنند.
آنگاه رسول خدا(ص) فرمان كرد تا بزرگان اقوام و معارف اصحاب حاضر شدند
و در حضور ايشان حوائط فدك را با هر ملك و مال كه از آن اراضى ماخوذ
داشته بود، به تسليم فاطمه(س) مقرر فرمود، سپس وثيقهاى نگاشت كه فدك
با تمامت منافع آن مختص فاطمه(س) و فرزندان او حسن(ع) و حسين(ع) است.
اين وقت فاطمه(س) دست تصرف فرا داشت و آن اموال و اثقال كه تعلق به او
داشت، بر مسلمانان پخش كرد و هر سال به اندازه قوت خويش از فدك ماخوذ
مىداشت و آنچه فاضل بود، بر مسلمانان قسمت مىفرمود و كارگزاران آن
مخدره ضبط فدك مىنمودند تا رسول خدا(ص) رحلت نمود. (8)
آرى با ارتحال جانسوز پدر، ديرى نپاييد كه عمال حضرت زهرا(س) توسط
خليفه اخراج شدند و فدك مانند خلافتبه چنگ دشمنان اهل بيت: افتاد و
البته حضرت فاطمه ساكت ننشست و دادخواهى نمود. وى مىدانستخليفه
مىخواهد با غصب فدك منبع مالى بزرگ و فراوانى براى تثبيتخلافتش فراهم
كند، مردم را بخرد و مخالفان خويش را از صحنه بدر كند. مىخواستياران
على را كه به نقل مرحوم سيد شرفالدين حدود 270 تن بودند ازدور حضرت
بپراكند تا هيچگاه فكر مقابله و انقلاب بر عليه حكومت را در سر
نپرورانند. يكى ديگر از انگيزههاى غاصبين اين بود كه مىديدند اگر فدك
در دست اهل بيتباقى باشد و احسان و بخشش اهل بيت: را ببينيد، كم كم
اين سؤال در ذهن مردم شكل مىگيرد كه چرا خلافتبه دست اينان نيست؟
آرى اگر فاطمه(س) رفت و حق خويش را مطالبه كرد، براى مقابله با
برداشتهاى باطل و نادرست غاصبين خلافتبود و مىدانست امروز با جعل
احاديثساختگى و اجتهاد مدرن و تبليغات دروغين فدك را حق خويش مىدانند
و فردا نيز اصل اسلام را زير سؤال برده، به اهداف خود با اسم اسلام
تحقق مىبخشند.
از طرف ديگر منافقان و مخالفان اهل بيت: مىديدند اگر امروز فدك را به
زهرا(س) برگردانند، فردا مجبور مىشوند خلافت را بازپس دهند. ابن
ابىالحديد در اين باره مىنويسد: از استاد مدرسه غربى بغداد پرسيدم:
آيا فاطمه(س) راست نمىگفت:
گفت: آرى.
پرسيدم: اگر چنين بود، چرا فدك را به او پس ندادند؟
لبخندى بر لب استاد نشست و گفت: اگر آن روز فدك را بدو مىداد، فردا
خلافتشوهر خود را ادعا مىكرد و او هم نمىتوانستسخن وى را نپذيرد;
چون قبول كرده بود كه هر چه دختر رسول خدا(ص) مىگويد، راست است. (9)
آرى به قول شهيد آيةالله سيد محمد باقر صدر; «فدك رمزى بود كه در دل
خود معناى بزرگى در برداشت» و آن انقلابى وسيع و فراگير بود كه ريشه
ظلم و ستم را مىخشكانيد و براى ياوران حق و حقيقت پشتوانهاى عظيم
محسوب مىگشت.
نزاع و دعوا بر سر چند نخل خرما و قطعهاى زمين نبود، زهرا(س) و على(ع)
كسانى نبودند كه به مال دنيا چشم دوخته باشند. آنها حتى لقمه غذاى خود
را - طبق تصريح قرآن كريم (10) - در هنگام افطار، آن هم سه روز پى در
پى به مسكين و يتيم و اسير تقديم كردند. و فاطمه همان بانويى بود كه در
شب عروسى لباس باارزش خويش را به زن محرومى هديه داد، حال چگونه
مىتوان باور كرد كه او خواهان دنيا باشد؟!
هرگز! او مىخواستبا درآمد فدك به فقرا رسيدگى كند، همچنان كه اين كار
را در 4 سال سرپرستى بر فدك انجام داد. او مىخواستبا آن اموال همچون
مادرش خديجه اسلام را به رهبرى على(ع) تقويت نمايد.
خطبه فدكيه آن حضرت را خواندهايد؟ در آن خطبه تاريخى كه در مسجد
پيامبر(ص)، در حضور خليفه و مردم - از پشت پرده - پس از حمد و ثناى
خداى سبحان و تجليل از دين و قرآن، مردم را به يادآورى زحمات
شبانهروزى پدرش محمد(ص) و شويش على(ع) فرا مىخواند و سعى كرد تا مردم
حق را بشناسند و دنبال آن روان گردند و دست از سياستبازان از خدا
بىخبر بشويند، آرى فدك رمزى بود كه پشت آن خلافت على(ع) نهفته بود.
خليفه نيز اين را به خوبى فهميده بود. لذا پس از خارج شدن حضرت از
مسجد، رو به مردم كرد و طى سخنانى عوام فريبانه گناه را به گردن على(ع)
انداخت و گفت اوست كه زهرا(س) را تحريك كرده [تا خلافت مرا مخدوش
سازد.]
فاطمه زهرا همين محور بيان حقايق و ترغيب به اطاعت از على(ع)، در بستر
بيمارى با زنان مهاجر و انصار بيان مىكند: ... از مردان شما بيزارم
... واى بر آنها چرا اجازه ندادند تا حق در جايگاه خويش قرار گيرد؟! و
خلافتبر پايههاى نبوت راست آيد؟! ... بخدا سوگند اگر جلو مىآمدند و
على(ع) را براى كارى كه پيامبر(ص) بر عهدهاش نهاده بود [خلافت] كمك
مىكردند، ... آنها را به راه راست هدايت مىكرد ... و درهاى رحمت و
بركت الهى از آسمان و زمين بر روى ايشان گشوده مىگشت ... (11)
بنابراين هدف زهراى مبارز عليها السلام براى همگان روشن بود و به همين
خاطر دشمن با هدف قرار دادن كانون خطر، نواختن سيلى محكم بر چهره
ملكوتى وى، ضربات شديد بر پشت و پهلو و زدن دست و پا با تازيانه، آتش
زدن در خانهاى كه جبرئيل بىاجازه وارد نمىشد و مجروح كردن سينه مقدس
آن مظلومه با ضربه ميخ بلند و آهنى بخشى از عقدههايش را خالى كرد.
سينهاى كز معرفت گنجينه اسرار بود كى سزاوار فشار آن در و ديوار بود؟
فدك در تاريخ
در طول تاريخ، فدك دستبه دست در ميان
خلفا مىگشت. گاه برخى از خلفاى اموى يا عباسى آن را به فرزندان
زهرا(س) بازگرداندند; ولى دوباره خليفه بعدى بازمىستاند; اما هيچگاه
ائمه اطهار: پس از غصب فدك حاضر نشدند آن را تحويل بگيرند، چرا كه خلفا
مىخواستند با اين كار صحه بر خلافتخويش نهند، و اگر آنها واقعا به
اهل بيت عقيده داشتند، مىبايستى قبل از پس دادن فدك، خلافت را
برمىگرداندند; لذا وقتى هارون از امام كاظم(ع) تقاضا كرد كه فدك را پس
گيريد، حضرت ابتدا امتناع ورزيد، اما آنگاه با اصرار خليفه روبرو شد.
حضرت فرمود: باشد، اما من با حدودش مىخواهم. هارون مىگويد: حدودش
كدام است؟ حضرت مىفرمايد: اگر حدودش را بگويم تو آن را پس نخواهى داد.
- به حق جدت سوگند كه پس مىدهم.
حضرت فرمود: حد اول: عدن، حد دوم: سمرقند، حد سوم: افريقا و چهارم: سيف
البحر ... و ارمنستان.
پس از بيان هر يك از حدود كه حضرت مىفرمود، رنگ هارون مىپريد و حالش
متغير مىگشت.
وقتى سخن امام پايان پذيرفت، هارون گفت: چيزى براى ما باقى نگذاشتى ...
حضرت فرمود: گفتم كه اگر حدودش را بگويم، پس نخواهى داد.
از همين جا بود كه هارون براى شهيد كردن امام مصمم شد. (12)
در زمينه فدك از سوى محققان عالى مقام كتب سودمند و مفيدى به جهان
اسلام تقديم گشته است كه از آن ميان به 2 كتاب سودمند اشاره مىكنيم:
1 - كتاب «فدك فى التاريخ» تاليف شهيد آيةالله سيد محمد باقر صدر
كتاب به زبان عربى است و دو بار; اولين بار با نام «فدك در تاريخ»
توسط محمود عابدى و بار دوم با نام «نقش سياسى و تاريخى فدك» توسط على
اكبر حسنى ترجمه شده است.
2 - كتاب «فدك نحلة النبى6» تاليف مرحوم آيةالله سيد محمد حسن قزوينى
كه سيد احمد علم الهدى آن را به فارسى برگردانده است و ترجمه گرديده
است، دكتر عبدالفتاح عبدالمقصود نيز مقدمهاى براى آن نگاشته است.
نويسنده:عليرضا جعفرى
پىنوشتها:
1- معجم البلدان، (ف. د. ك)
2- اين نكته را محمد بن اسحاق صاحب مغازى و ديگران نقل كردهاند. (به
اعيان الشيعه، ج1، ص314، چاپ دارالتعارف - بيروت، مراجعه شود.)
3- سوره حشر، آيه6.
4- وفاء الوفاء، ص153.
5- سوره اسراء، آيه26.
6- مجمع البيان، ذيل آيه26 سوره اسراء.
7- تفسير البرهان، ذيل آيه، ج3، ص520، چاپ مؤسسة البعثة - قم.
8- رياحين الشريعة، ج1، ص306، چاپ دارالكتب الاسلامية، طهران.
9- شرح ابن ابىالحديد، ج16، ص284.
10- سوره هل اتى، آيه 8.
11- بحارالانوار، ج43، ص159، چاپ مؤسسةالوفاء - بيروت.
12- بحارالانوار، ج48، ص144.