تحليلي پيرامون زكات:زكات يا ماليات؟
ين مقاله در پي بيان مفهوم زكات و
جايگاه و اهميت آن در دين مبين اسلام است و به بررسي نقش آن و نيز
فلسفه وضع قانون زكات به عنوان يكي از اركان همه جانبه و در عين حال
اقتصادي نماي اسلام ميپردازد.
تتبّع در آيات و سنت و بررسي آراي
فقهي مربوط با تكيه بر فلسفه تشريع زكات, اين نظريه را محتمل ميسازد
كه زكات در تأمين بودجه عمومي دولت اسلامي, قادر است نقشي بسيار
قدرتمند داشته باشد و با استفاده از شئون حكومتي حاكم اسلامي در توسعه
و احياناً تعميم بخشيدن اين منبع عظيم مالي و در عين حال دريافت اجباري
و قانوني آن, بخش وسيعي از نيازمنديهاي جامعه اسلامي را برطرف سازد.
بررسي فرض تحديد موارد مشمول زكات
به اقلام تسعه مشهور و نظريه تعميم موارد آن و نيز بررسي تقييد نقدين
(درهم و دينار) به طلا و نقره مسكوك و تطبيق موضوعي آن بر انواع پولهاي
رايج عصر حاضر و تعليق حكم زكات بر موضوع مطلق و كلي پول (بماهو پول)
از جمله ديگر مباحث اين نوشتار را تشكيل دهد.
در خاتمه نيز تطبيق و مقايسه دو
مقوله زكات و ماليات و جهات اشتراك و يا آثار متفاوت و متمايز آنها در
وضع قوانين مالي-اقتصادي اسلام آورده ميشود كه در اين زمينه مبدأ و
مبناي عدالت در چارچوب تعريفي مشخص لحاظ شده است.
زكات در لغت و اصطلاح
زكات در لغت به معناي رشد, نماء و
زيادتي است, هر چند به معناي طهارت, تزكيه و صلاح نيز ميباشد. زكات در
اصطلاح شرعي به حصه و ميزان مقدّر و معلومي از مال اطلاق ميشود كه جهت
مستحقان آن فرض شده باشد. اطلاق زكات با ملاحظة معناي لغوي آن بر اين
اصطلاح شرعي, شايد از آن جهت باشد كه اخراج يك حصّةمقدّر از مال زكوي,
موجب تطهير و تزكية مال از اوساخ و دنائس ميشود, و از سوي ديگر مال
طيّب و طاهر مالي است كه با بركت و پربار شده و گويي نوعي زيادتي و
وفور نعمت در آن ايجاد شده است يا احياناً از آفات و عوارض مصون و ايمن
ميماند يا شايد به اين اعتبار باشد كه شايسته است از اصل مال, به
اعتبار تحقق رشدو نماء و زيادتي حاصل شده, خواه به دليل زراعت يا تجارت
و خواه به هر دليل ديگر, يك حصّة مقدّري به عنوان زكات-به ازاي زيادتي
حاصله-اخراج و به افراد يا اصناف مستحق زكات پرداخت شود.
البته گاهي از زكات شرعي, در قرآن
كريم به لفظ صدقه نيز تعبير شده است. مثل آية من اموالهم صدقه تطهرهم و
تزكيهم بها...» (توبه, 103) كه در اين آيه و امثال آن, صدقه و زكات از
نقطه نظر تفسيري متفق المعني هستند, ليكن صرفاً به لحاظ لفظ و اسم با
يكديگر متفاوت ميباشند. البته, اين اتحاد در معنا بين دو لفظ صدقه و
زكات در عهد نزول قرآن وجود داشت, اما امروز مقصود از صدقه مفهومي است
كه همواره قرن تبرّع و تطوّع ميباشد, و زكات به عنوان يك واجب ديني
مفهومي كاملاً جداگانه به خود گرفته است. واژة صدقة مأخوذ از صدق و
صداقت است كه شايد وجه تسمية آن, همانا مساوات بين فعل و عمل باقول و
اعتقاد باشد.
مطابق برخي آرا, مفهوم صدقه هماني
است كه در عهد رسول الله (ص) در مقابل اصطلاح خمس قرار داشت و اخذ آن
(صدقه) بر ذويالقرباي رسول اكرم(ص) به منزلة اوساخ و چركها تلقي
ميشد. حال آنكه اصطلاح زكات در تاريخ نزول قرآن, عبارت از مطلق ضرايب
و مالياتها بود كه هم اينك در مقابل واژة خمس قرار گرفته است
تشريع زكات در اديان آسم
زكات نيز همانند نماز پيوسته از
فرايض مهم و تالي تلو آن بوده است. تمامي انبياي الهي همانگونه كه به
اقامة نماز دعوت شده بودند, ايتاي زكات نيز از دستورات اكيد و اولية
آسماني بر آنان بوده است. قرآن مجيد از ابراهيم و اسحاق و يعقوب- عليهم
السلام اجمعين-سخن ميدگويد, اشاره به اقامة صلاة و ايتاي زكات و آن هم
مقارن با يكديگر دارد؛ آنجا كه ميفرمايد: «و جعلنا هم ائمة يهدون
بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلوة و ايتاء الزكوة و
كانوا لنا عابدين ». (انبياء,73)
به همين ترتيب دربارة حضرت
اسماعيل(ع) بيان ميدارد:«واذكر في الكتاب اسماعيل انه كان صادق الوعد
و كان رسولاً نبياً و كان يامر اهله بالصلوة و الزكات و كان عند ربه
مرضيّاً». (مريم,54)
همان گونه كه ملاحظه ميشود,
ايتاي زكات نه تنها متوجه خود آن حضرت , بلكه به عنوان يك تشريع الهي
جهت عموم افراد و اهل و قوم ايشان نيز بوده است. در جاي ديگر وقتي به
ميثاق با بنياسرائيل ميپردازد, عنوان ميكند:«اذ اخذناميثاق
بنياسرائيل...و اقيموا الصلوة وآتوا الزكوة» (بقره, 83) از زبان حضرت
مسيح(ع) نيز در گهواره ميفرمايد: «و اوصاني بالصلوة و الزكوة مادمت
حيّا...» (مريم, 31)؛ يعني از نماز و زكات به عنوان دو فريضة ثابت و
تغيير ناپذير مادام كه آن حضرت زنده ميباشند, ياد ميشود. يا آنجا كه
دربارة اهل كتاب ميگويد: «و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له
الدين حنفاء, و يقيموا الصلوة و يوتوا الزكوة و ذلك دين القيمه...»,
(بينه,5) در واقع وجود نماز و زكات را از جملة شروط دين قيمه ميشمارد.
بدين ترتيب, معلوم ميشود كه
جاودانگي زكات همانند جاودانگي نماز قديمي است به قدمت تاريخ ارسال
رسل, انزال كتب و اديان الهي از اولين تا آخرين بايد اذعان كرد كه نماز
و زكات, از مشخصات دين حنيف است كه خود فصل مشترك جميع اديان سماوي و
حنفاي مرسل ميباشد و براستي كه عبادت خالصانة خدا جز در پرتو اين دو
حكم جاودانه؛ يعني نماز و زكات, ميسر نخواهد بود.
□ زكات در قرآن كر
واژة زكات در قرآن لفظاً و معناً
متجاوز از يكصد مرتبه تكرار شده است. در اين ميان واژة زكات به صورت
معرفه:«الزكوة», 30 بار آمده است كه 27 بار آن مقارن با كلمة «صلاة» و
حتي در يك آيه آورده شده است. از همين رو, زكات به عنوان ركن دين مبين
اسلام شناخته شده است, و اساساً سنت قرآن است كه اين دو را مقارن
همديگر عنوان نمايد. بر همين مبنا, ابوبكر گفت: «لا افرق بين شيئين
جمعها الله» (بين آن دو چيزي كه خداوند آنها (نماز و زكات) را با
يكديگر مقارن كرده است, فاصله نمياندازم). حال به نمونههايي ديگر از
اين آيات اشاره ميشود
1.« تلك آيات القرآن و كتاب مبين
هدي و بشري للمؤمنين الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة» (نمل, 3-1)
در اينجا زكات به عنوان شرط ايمان و قرين و عدل نماز مطرح شده است.
2.«و اقيموا الصلوة و آتو الزكوة
و اقرضوا الله قرضاً حسناً». (مزمل,20)
3.«فان تابوا و اقاموا الصلوة و
آتوا الزكوة فاخوانكم في الدين »(توبه,11) در اين آيه توبه, نماز و
زكات, شروط ورود به دين اسلام معرفي شدهاند.
تشريع زكات در دين مبين اسلام در
اولين آيات الهام شده به مهبط وحي آمده است. مثل آية فوق الذكر از سوره
مزمّل و نيز آية 7 از سوره فصّلت كه ميگويد:«و ويلّ للمشركين الذين لا
يؤتون الزكوة و هم بالآخرة هم كافرون», كه در واقع ندادن زكات را شرط
شرك و كفر دانسته است. هر چند در اجراي اين دستور گرانبهاي اسلامي تا
سال هشتم يا نهم مماطله شد يا حتي پس از نزول آية شريفه: «خذ من
اموالهم صدقة» كه دستور صريح قرآن در اخذ زكات ميباشد, رسول اكرم(ص)
تا يكسال در امر جبايه و جمعآوري زكات امهال كردند. «حتي حال عليهم
الحول» و در پايان سال عاملان زكات را براي جمعآوري و اخذ زكات اعزام
داشتند. البته قول مشهور آن است كه زكات در مدينه تشريع شده است و آيات
مكي مشعر به زكات را از نوع زكات نفس تفسير و تأويل كردهاند. برخي
اقتران زكات به ايتا را بر زكات مال تفسير كردهاند, چون ايتا به معناي
اعطا ميباشد, لذا دلالت بر مال ميكند. اما گفتهاند كه زكات در آيات
مكي به صورت مطلق و مستقل از حدود, قيود, نصاب و مقادير, و نيز جبايه و
جمعآوري ميباشد, و زكات با تعيين نصاب برنامة جمعآوري و اخذ آن, در
سال دوّم هجري قمري و در مدينه واجب شده است, زيرا در مدينه بود كه
جماعت مسلمانان توانستند كيان مستقل و حكومت داشته باشند. لذا, تكاليف
و احكام اسلامي و از جمله زكات صورت جديدي به خود گرفت, و از حالت مطلق
و عموميت خود خارج شد, و در شكل قوانين الزامي و اجرايي و عيني تبيين
شد. در تأييد اين قول, گاه اظهار ميشود كه آيات مكي به صورت وصفي يا
اخباري است, همچون:«الذين يؤتون الزكوة...» يا «ايتاء الزكوةو...»,اما
در آيات مدني به صورت امر و دستور صريح امده است مثل: «اقيموا الصلوة و
آتوا الزكوة»
□ اهميت زكات در اسلام
در اهميت زكات همين بس كه از جمله
فصول مميز شرك و اسلام, و مرز بين كفر و ايمان معرفي شده است:«فان
تابوا و اقاموا الصلاة و آتوا الزكوة فاخوانكم في الدين», كه ايتاي
زكات را شرط ورود به دين و جماعت مسلمانان دانسته يا در آية:«ويل
للمشركين الذين لا يؤتون الزكوة»ندادن زكات را شرط كفر و شرك قلمداد و
از اولين علامات آن شمرده است. همچنين , ميبينيم كه در قرآن دستور
اجتناب و دست كشيدن از قتال با مشركان منوط به تحقق سه شرط است كه
سومين آن ايتاي زكات ميباشد:«فاذا انسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا
المشركين حيث وجدتموهم و خذوهم و احصروهم واقعدوا لهم كل مرصد فان
تابوا و اقاموا الصلوة و آتوا الزكوة فخلّوا سبيلهم ان الله غفور
رحيم». (توبه,5). بدين ترتيب سه شرط: توبه از شرك, اقامة نماز و ايتاي
زكات, ميتواند موجبات كف مسلمانان از قتال با مشركان را فراهم سازد.
در واقع, تقارن هميشگي بين نماز و زكات در آيات كريمة قرآن, خود دلالت
بر اهميت و جايگاه پر منزلت و اساسي آن داشته و به عنوان اصل و ركن دين
و احكام اسلامي مشخص شده است
در روايات بسياري نيز آمده است كه
زكات از اركان خمسة اسلامي است و اساس اسلام بر آن استوار ميباشد,
همچون رواياتي كه بيان ميدارند:« بني الاسلام علي خمس, علي الصلوة و
الزكوة و الصوم و الحج و الولاية». در واقع, مفهوم بنياد يك نهاد بر
چند ركن, بدين معناست كه حذف و انعدام آن اركان, تمهيدات تخريب اصل بنا
را باعث خواهد شد. يعني زكات از جملة اصول مباني اسلامي است كه با
نبودن آن, اصل بنا و كيان اسلام در معرض تخريب و نابودي قرار خواهد
گرفت. البته, اين بحث قصد مهمتر شمردن يكي از ركنها بر بقيه را ندارد و
ترتيب ذكر اين ركنها در روايت مذكور نيز به اين جهت نبوده است, چه
اينكه ولايت به عنوان پنجمين مورد, خود افضل بر تمامي ركنهاي ديگر
ميباشد. آنچه در اين مجال حائز اهميت ويژه ميباشد, اينكه زكات از
جملة اركان دين است و از جايگاه بلندي برخوردار ميباشد.
از طرف ديگر, آثار و عقوبات وضعي
و تكليفي امتناع از ايتاي زكات نيز در لسان روايات آنچنان است كه اهميت
ايجابي آن را صد چندان ميگرداند. در روايت, در خصوص مانعان از زكات
آمده است: كسي كه مانع زكات شود يا زكات مال خود را ندهد, در قيامت يك
افعي بسيار خبيث كهبه دليل زهرو سمّ زياد آن موي پشت سر آن ريخته شده و
كچل شده است برگردن او آويزان است. يا در روايتي ديگر از جمله عقوبات
قضا و قدري امتناع از پرداخت زكات, همانا ابتلا به قحطي و گرسنگي است:
«ما منع قوم الزكوة الا ابتلا هم الله بالسنين»(قرضاوي, ج1, ص76)
ترجمه: هيچ قومي از پرداخت زكات امتناع نورزيد الا اينكه به قحطي و
گرسنگي مبتلا و دچار شد.[ , كه خود شايد ار جمله آثار وضعي منع زكات
باشد. اما در ارتباط با احكام و عقوبات تكليفي و شرعي, در خبر از حضرت
رسول(ص) روايت شده است:«من اعطاها موتجراً فله اجره و من منعها فانا
اخذها و شطر ماله.» (قرضاوي, ج1,ص76) ترجمه: يهني اگر كسي بقصد قربت
اقدام به پرداخت زكات نمايد به اجر و پاداش خود ميرسد اما اگر كسي از
پرداخت زكات امتناع ورزد من زكات و نصف مال او را ميگيرم. با توجه به
اين حديث و احاديث ديگر, در صورت امتناع افراد از ايتاي زكات, با قهر و
غضب از آنان اخذ خواهد شد يا حتي در صورت اقتضا به جريمة مالي, اجراي
تعزيرات و جنگ با آنان خواهد انجاميد كه تفصيل اين معنا در مبحث آتي
خواهدامد
□ اجباري بودن زكات
فريضه زكات آنچنان اهميتي دارد كه
تنها به صدور حكم آن اكتفا نشده است, بلكه رسول الله مأمور بودند آن را
از مالكين اموال زكوي اخذ نمايند, ولو آنكه به قتال, محاربه و لشكركشي
هم منجر شود. در آياتي از قرآن كريم, پيامبر(ص) به جهاد با كساني دعوت
ميشود كه حاضر به پرداخت زكات نيستند. همچنين, در قصص و روايات متعدد
پيامبر(ص) پس از امتناع قوم يا قبيلهاي از ايتاي زكات, دستور آماده
شدن لشكر و تجهيز قوا براي جنگ را صادر فرمودند. ذيلاً, پارهاي از اين
موارد آورده ميشود كه در كتابهاي معتبر تاريخ و سيرة رسولالله(ص),
نمونههايي مشابه آنها قابل پيگيري است:
1.«بعث رسول الله(ص) بشر بن سفيان
و...علي الصدقات...»: (ابن هشام, جلد4, ص224
پيامبر گرامي اسلام(ص) بشر بن
سفيان را براي اخذ صدقات بني كعب از قبيلة خزاعه فرستادند. بشر به جانب
ايشان آمد, در حالي كه در نواحي آنان عمر بن جندب منزل گرفته بود. پس
بني خزاعه گوسفندان و ساير حيوانات خود را براي پرداخت زكات جمع آوري
كردند, لكن بني تميم آن را زشت و منكر شمردند, لذا كمانهاي خود را
كشيده و شمشيرهاي خود را برهنه نموده, آمادة قتال شدند, بناچار, مأمور
زكات به حضور پيامبر(ص) آمد. رسول خدا فرمودند:«من لهو لاء القوم؟» (چه
كسي داوطلب جنگ با اين گروه است؟) آنگاه عيينة بن بدر فزاري به جنگ
ايشان داوطلب شد. رسول الله او را با پنجاه سوار فرستادند.
پس رفتار رسول خدا با كساني كه از
پرداخت زكات خودداري ميكردند, مانند رفتار با كفار و مشركان بود, و
قتل آنان و اسيري زن و فرزندان ايشان را جايز و لازم ميدانستند.
اساساً رسول الله(ص) در نامههائي كه به رؤساي قبائل ميفرستادند, در
مورد زكات آنان را در صورت تمرد به غزا و جنگ تهديد ميكردند
2.نامه رسول الله(ص) به اهل عمان
«من محمد رسول الله الي اهل عمان,
اما بعد فاقروا بشهادة ان لااله الاالله والنبي رسول ا... و اتوا
الزكوة و احضروا المساجد و الا غزوتكم» (هيربد, 1352,ص85), كه در اين
نامه هم آمده است كه اگر زكات ندهيد, با شما خواهيم جنگيد.
3.داستان وليد بن عتبه
اخذ زكات از قبيلة بني المصطلق
يكي ديگر از شواهد تاريخي اين مدعاست كه در سيرة رسول الله است. در اثر
اشتباه كاري وليد كه گفته بود مسلمانان از پرداخت زكات خودداري
كردهاند, رسول الله تصميم به جنگ و كارزار عليه آن قبيله را گرفتند.
اما نزول آية مباركة:«وان جائكم فاسق بنبأ...» (هيربد, 1352, ص86) مانع
وقوع جنگ شد.
4.
به ابوبكر گفتند از آنان كه زكات نميدهند اما نماز ميگزارند, در گذر.
ابوبكر گفت:«والله لا افرق بين شيئين جمع الله بينها. والله لو منعوا
عاقلاً مما فرض الله و رسوله لقاتلتهم عليه.» (هيربد, 1352, ص87)
ترجمه: به خدا بين دو چيزي كه خدا آن دو را با هم جمع كرده است-اشاره
به آياتي كه در آن اقامه نماز و ايتاي زكات مقارن يكديگر
آمدهاند-جدايي نمياندازم. به خدا اگر زانوبند شتري را از آنچه خدا و
رسول فرض كردهاند, ندهند, هر آينه با ايشان قتال خواهم كرد.
اساساً زكات از همان ابتدا توسط
مأموران پيامبر(ص) و خلفاي صدر اسلام جمعآوري ميشده است, جز در زمان
عثمان كه به نقل از سيوطي در الاوائل آمده است: «اول من فوض الي الناس
اخراج زكوتهم عثمان بن عفّان» (هيربد,1352) ترجمه: اولين كسي كه اخراج
زكات را به خود صاحبان اموال زكوي تفويض و واگذار نمود-و به صورت
اجباري و با ارسال مأمور, زكات را جمعآوري نكرد-عثمان بن عفان بود.
علامه حلي در كتاب منتهي المطلب ميگويد:«قال الشيخ و يجب علي الامام
ان يبعث ساعياً في كل عام لجبابة الصدقات لان النبي(ص) كان يبعثهم في
كل عام و متا بعته واجبه». وي همچنين ميگويد:«و ما ذكره الشيخ جيد»
(علامه حلي, ذيل مبحث زكات)
احاديث بسياري تأكيد دارند بر عدم
اعطاي زكات بر غير شيعه و سلاطين جور مثل بني اميه و عباس, كه فرار از
اعطاي زكات شايد ريشه در همين اجتنابها داشته باشد, وگرنه روايات صريحي
داريم كه اجباري بودن اخذ زكات را از زبان ائمهu
نشان ميدهد, مثل روايتي از حضرت علي (ع) كه ميفرمايد: «يجبر
الامام"الناس"علي اخذ الزكوة من اموالهم لان الله يقول:خذ من اموالهم
صدقه.» (علامه مجلسي, ج96, ص86) بنابراين همانطور كه از تاريخ, سيره و
روايات بر ميآيد, ايتاي زكات اساساً فرض اجباري است كه ميتوان نسبت
به افرادي كه از پرداخت آن امتناع ميورزند, متوسل به زور و قانون و
حتي قتال شد.
□ هدف و فلسفة وضع قانون زكات
هدف در كليت احكام مالي اسلامي,
يك امتحان و آزمايش الهي است كه نتيجة آن همانا تزكيه تطهير و تربيت
روحاني و نفساني افراد است. هدف از وضع زكات صرفاً جمع اموال, تأمين
بيتالمال يا كمك به نيازمندان نيست, بلكه هدف در درجه اول يك آزمون
الهي است. به منظور تعالي بخشيدن به روح انسان و معطي زكات:«و لنبلونكم
بشيء من الجوع و الخوف و نقص من الاموال», «لتبلون في اموالكم و
انفسكم», «جاهدوا باموالكم»,و...(بقره, 155)
نتيجة اين آزمايش آن است كه افراد
با پذيرش و استقبال از اين احكام مالي و در واقع چشم پوشي از بخشي از
اموال خود, نفس و روح خود را از شح و بخل نسبت به مال تطهير و تزكيه
ميكنند: (واحضرت الانفس الشح) شح و بخل بر طبيعت اولي و ذاتي آدمي
مبتني است. از آنجا كه عادت طبيعت ثانوي آدمي است و ميتواند به طبيعت
اولي نزديك و همرتبه شود. لذا تمرين در اعطا و ايتاي زكات در طبع و
نهاد آدمي نوعي عادت و سلوك رفتاري ايجاد ميكند كه ميتواند به مبارزه
با طبع اولي, يعني بخل و شح, بپردازد. زكات دادن مقدمة عادت به بذل
مال, انفاق, از خود گذشتگي و ايثار است. زكات, تمرين خودسازي براي از
خود گذشتگي و ديگر دوستي است. زكات, نسخة علاج دل وحب آن نسبت به دنيا
و تعلق به علايق دنيوي و مادي است؛ در عين حال خود, نشانة شكر نعمت است
و دال بر يقين آدمي نسبت به باورها و اعتقادات ديني الزكوة او است. از
همين رو, آن را «سمة اليقين»(علامت يقين) دانستهاند. در آية : « الذين
يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم بالاخره هم يوقنون» ,(نمل, 3) نشانه
و راه رسيدن به يقين را همانا اقامة نماز و ايتاي زكات دانسته است.
بنابراين, زكات در درجة اول, يك
نوع از خودگذشتگي و خود ساختگي حاصل از يك آزمون الهي است. در درجة
دوّم, با اعطاي زكات نوعي تضامن و تكافل اجتماعي به وجود ميآيد؛ يعني
بيت المال تأمين مالي ميشود و صرف موارد ضروري اجتماعي ميگردد. با
ملاحظه اينكه مستحقان زكات از جملة طبقة فقير و مسكين و... ميباشند,
لذا ميتوان زكات را داراي يك هدف اجتماعي با رنگ و صبغة ديني الهي
دانست.
پس, هدف از تشريع زكات هم فرد است
و هم جامعه, فرد است, زيرا سازندگي و تعالي روح او را به دنبال دارد؛ و
جامعه است, چون طبقات نيازمند جامعه را پوشش ميدهد و تحت حمايت خود در
ميآورد. از روايات بسياري فهميده ميشود كه خداوند زكات بر اموال
اغنيا را به منظور رفع حوايج فقرا وضع كرده است. از آنجا كه وجود دو
طبقه فقير و غني از ابتداي تاريخ تاكنون بوده است و خواهد بود, لذا حكم
شرع خداوند نيز مطابق و موازي اين حكم طبيعت در طول تاريخ بوده است, تا
از محل زكات و از مال اغنيا به فقراي جوامع پرداخته شود.
زكات از احكام اقتصادي و اداري
آثار و تبعات اقتصادي است, و از سوي ديگر از احكام اجتماعي, عبادي و
تربيتي اسلام و از احكام اخلاقي است. زكات جامع ابعاد بسياري است كه
توجه و عنايت به بعد يا ابعاد خاصي از آن معنا و مفهوم آن را ناقص
ميسازد, و تمام غرض شارع در وضع اين قانون را تأمين نميكند. بايد گفت
ابعاد فردي, اجتماعي, اخلاقي, اقتصادي و عبادي, در حكم و قانون زكات
يكپارچه هستند و از يكديگر جداشدني نيستند. اين كوتاه بيني برخي است كه
زكات را از احكام اقتصادي اسلام ميدانند يا اساساً اين گونه بين احكام
جامع و چند بعدي و عميق اسلام مرزبندي و طبقه بندي ميكنند. زكات نيز
همانند حج, نماز و ولايت, چند بعدي و از جمله اركان و اساس دين شمرده
ميشود. آيا اساس يك دين جامع الهي ميتواند تك بعدي, محدود و ناقص
باشد؟ بنابراين, اگر زكات يك حكم چند بعدي است, پس بايد انتظار و تلقي
ما از آن نيز به همان اندازه جامع, فراگير و تأمين كنندة اعراض متعدد و
متفاوت باشد.
□ موارد مشمول زكات در قرآن
قرآن كريم هيچ گونه تصريحي در
تعيين اموال زكوي ندارد, همان طور كه شروط, نصابها و مقادير زكات بر
اموال را هم مطــرح نكرده و بيــان آن را بــه سنت واگـــذار ساخته
است, البته،
ميتون انواع و اصناف كلي اموال
زكوي را مطابق تصريحات قرآني و تفاسير مربوط بدست آورد كه عبارتند از:
1.طلا
و نقره: « الذين يكنزون
الذهب و الفضة ولاينفقونها في سبيل الله فبشرهم بعذاب اليم». (توبه,
34) در اين آيه تعيين عذاب اليم در صورت عدم انفاق ذهب و فضه. قطعاً
دلالت بر وجوب اتفاق دارد كه در اين خصوص دلالت تفسيري انفاق بر زكات
نيز, از جمله آراي اتفاقي و اجماعي ميباشد. اگر مراد از ذهب و فضه را
همان نقدين رايج در صدر اسلام و از جنسيت طلا و نقره بدانيم, خود يك
برداشت ناقص است كه به هيچگونه قادر به پاسخگويي به سؤالات ناشي از
نارسايي اين تطبيق و تشخيص مصداق ذهب و فضه بر نقدين مزبور نخواهد بود.
شرح و تفصيل اين مسئله بطور جداگانه خواهد آمد تا معلوم شود آيا منظور
و مراد جدي و غايي از ذهب و فضه منحصر به نقدين رايج در عهد نزول قرآن
بوده است, يا ذهب و فضه يك عنوان عام وكلي است؟ و آيا مصداق آن به
اعتبار منزلت و نقش آن قابل تعيين است و شامل اسكناس, چك و اوراق و
اسناد بهادار عصر حاضر؛ يعني مطلق پول و نقدينگي, در هر شكل و محتوا
ميشود؟
2.زرع
و ميوه: «كلوا من ثمرة اذا
اثمر و آتوا يوم حصاده». (انعام, 141)
مطابق فحواي اين آيه, ايتا و
اعطاي حق ديگران از باب اينكه حق ديگران است؛ يعني به صورت صوري و
ظاهري, درملك صا |